بحث نسخ يكى از دانش هاى مهم قرآنى است. رخداد نسخ در آيات قرآن بسيارى از تفسيرگران، اصول نويسان، فقه نگاران و ... را به بحث و بررسى اين پديده واداشته و شمارى را ناگزير از نگارش كتابهايى مستقل در موضوع نسخ گردانيده است.
مباحث زير مجموعه نسخ، چون تعريف نسخ ، شرايط نسخ، اقسام نسخ ، آيات ناسخ و منسوخ و... معركه آراء اصول شناسان و قرآن پژوهان قرار گرفته است تا آن جا كه ناسازگارى قرآن پژوهان در اين دانش بيش از ديگر علوم قرآنى به نظر مى رسد.
در تعريف نسخ دست كم سه نحله متفاوت در خور رد گيرى است، در شرايط نسخ از جهت كميت و كيفيت ناسازگارى كاملا مشهود است و در تعداد آيات ناسخ و منسوخ دهها ديدگاه وجود دارد به گونه اى كه ابن بارزى در كتاب "ناسخ القرآن و منسوخه" و ابن جوزى در كتاب "المصفى باكف اهل الرسوخ من علم الناسخ و المنسوخ" از قرآن پژوهان معاصر ابوالفتوح رازى، دهها آيه به عنوان ناسخ و دهها آيه به عنوان منسوخ معرفى كرده اند.
در اين ناسازگاريها نقش عالمان شيعه بسيار كم رنگ و يا بى رنگ است به گونه اى كه خواننده آثار قرآنى، عالمان شيعه را صاحب نظر نمى بيند و سهمى براى ايشان در شكل گيرى و غنى سازى بحث نسخ معتقد نيست.
بنابر اين در اين نوشتار گزارش ديدگاهها و نظريات ابوالفتوح تفسيرگر برجسته شيعه در قرن ششم هجرى بسيار شايسته است، چه اين كه:
1.از رهگذر اين گزارش، قرآن پژوهان و تفسيرنويسان شيعه، صاحبنظر ديده مىشوند و توانايى ايشان در نظريه پردازى و نقد ديدگاه مخالفان آشكار مى گردد.
2. امكان بهره ورى از نظريات ابوالفتوح در كنار ديدگاههاى ديگر قرآن پژوهان فراهم مى شود و دامنه بحث نسخ و كيفيت عرضه مباحث زير مجموعه نسخ در قرن ششم روشن مى گردد.
3. مقايسه نظريات قرآنى تفسير گران شيعه و اهل سنت امكان پذير مى گردد.
ابوالفتوح در جاى جاى روض الجنان نسخ را به بحث و برسى نشسته است او در اين بحث و بررسى گرفتار افراط و تفريط نمى گردد و در عرضه مطالب، گزيده گويى اختيار مى كند. در نگاه رازى پديده نسخ در دانش اصول فقه بايد دنبال شود و طرح آن در تفسير روض الجنان از باب ضرورت است:
"و استقصاى كلام در نسخ و احكام او و بسط مسايل او از جمله اصول الفقه بود، و نه از شرط اين كتاب است"1
بنابراين دانش نسخ در تفسير روض الجنان حجيم نيست و نبايد انتظار داشت نويسنده اين تفسير تمام باورها و نظريات خويش را در مباحث زير مجموعه نسخ به شرح نشيند.
نسخ در متون لغت، معانى گوناگونى به خود گرفته است. نقل، ابطال و ازاله شمارى از معانى واژه نسخ هستند. نويسنده روض الجنان در اين باره مىگويد:
"نسخ در كلام عرب تغيير و تبديل را باشد، و " مسخ" هم چنين، مسخه الله قردا و غيره . و نسخ نيز تحويل باشد يقال: نسخت الكتاب نسخا و نسخه"2
صحابه و تابعين با الهام از معانى لغوى نسخ، فهم هاى متفاوتى از نسخ براى خويش ساختهاند. گروهى نسخ را هر گونه تغييرى در احكام دانسته و عده اى نسخ را برداشت يك حكم شرعى شناخته اند.
جصاص (370 ه . ق) از قرآن پژوهان برجسته جهان اهل سنت نسخ را پايان زمان حكم معرفى مى كند و عدهاى، نسخ را " انتهاء مدّة التعبد" ، " بيان انتهاء الحكم الشرعى" و ... معرفى مىكنند.
در عصر ابوالفتوح نيز تعاريف گوناگونى از نسخ عرضه شده است. شهاب الدين قرافى از معاصرين رازى ، نسخ را "بيان انتهاء مدى الحكم" مى خواند و قاضى بيضاوى (685ه . ق( "بيان انتهاء حكم شرعى" مى نامد.
نويسنده روض الجنان اين تعاريف را برنمى تابد و نسخ را ازاله مثل حكم مىنامد: "ازالت مثل حكم ثابت باشد به دليل شرعى در مستقبل بر وجهى كه اگر آن دليل نبودى ثابت بودى به نص اول با تراخيش از او"3
ابوالفتوح با اين تعريف از نسخ خود را رودرروى دو نحله شناخته شده و معروف قرار مى دهد: نحله اى كه نسخ را " بيان پايان حكم شرعى" مى خواند و نحله اى كه نسخ را " خطابى براى رفع حكم..." مى نامد.
بر اساس اين تعريف، ناسخ و منسوخ تعريف ديگرى در روض الجنان مى يابد:
ناسخ "هر دليلى باشد شرعى كه دليل كند بر زوال مثل حكم ثابت به نص اول در مستقبل روزگار بر وجهى كه اگر نه آن بودى ثابت بدى به نص اول با تراخيش از او"4 و منسوخ "آن بود كه حكمش بگردانند ، يا تلاوتش به تلاوت يا به دليل ناسخ".5
به باور ابوالفتوح رخداد نسخ در آيات قرآن در خور پذيرش است اما وقوع بداء در آيات امكان پذير نيست. رازى در تفاوت نسخ و بداء نخست هر يك را تعريف مى كند و آن گاه با توجه به شرايط بداء حكم به ناروا بودن نسبت بداء به خداوند مىدهد:
"فرق از ميان بداء و نسخ و تخصيص : نسخ اين است كه بيان كرديم و بداء در لغت ظهور باشد، يقال: بداله اذا ظهر له ، و بادى الراى-بى همز- آن راى باشد كه پديد آيد و آن عمل باشد يا ظن كه پيدا شود بر كارى.
و بداء را چهار شرط است: يكى آنكه فعل يكى باشد اعنى مامور به و منهى عنه، چنان كه يك چيزبفرمايد وهم از آن نهى كند، و مكلف ، و وجه ، و وقت يك باشد هر چه جامع بود اين چهار شرط را بداء بود ... و اين بر خداى تعالى روا نيست براى آن كه اين ، آن كس كند كه عالم نباشد به عواقب امور و عالم بود به علم محدث. چون كارى بفرمايد كه گمان چنان برد كه آن مصلحت است ، آنگه پيدا شود او را به علمى كه پديد آيد او را كه آن مصلحت نبود پشيمانش شود نهى كند از آن"6
همو در موردى ديگر نسخ شى پيش از وقت عمل به آن را بداء مى خواند و نسخ شى پيش از عمل را نسخ مصطلح مى نامد.7
در نگاه پديد آورنده روض الجنان چنان كه نسخ در امور تكوينى رخ مىدهد و آفتاب سايه را نسخ مىكند.8 در اديان، شرايع و كتب آسمانى نيز رخداد نسخ مسلم است و آيه شريفه " و ما ننسخ من آية..." از نادرستى نظريه مخالفان نسخ حكايت دارد.9
بنابر اين نظريه هايى كه نسخ در ميان اديان را منكرند و در شريعت و كتب آسمانى رخداد نسخ را باور ندارند در خور پذيرش نيستند و ابوالفتوح درستى آنها را باور ندارد.
شمارى چون ابومسلم اصفهانى، ابن جنيد، حجازى سقا، عبدالمتعال جبرى، هبةالدين شهرستانى و ... رخداد نسخ در آيات قرآن را باور ندارند و گروهى بى شمار وقوع نسخ در آيات را مسلم مى دانند.
در اين ميان ابوالفتوح، در شمار تفسير گرانى است كه رخداد نسخ در قرآن را مى پذيرد:
"در قرآن لفظ نسخ و آيات ناسخه و منسوخه هست"10 و در جاى جاى روض الجنان از برخى آيات به عنوان ناسخ و از شمارى ديگر به عنوان منسوخ نام مىبرد.
از مهمترين مباحث زير مجموعه نسخ ، بحث شرايط نسخ است با كاهش شرايط نسخ، تعداد آيات ناسخ و منسوخ فزونى مى گيرد و با افزايش شرايط، آيات ناسخ و منسوخ كاهش مىيابد.
قرآن پژوهان در شرايط نسخ با يگديگر اختلاف دارند تعدادى شرايط بسيار براى نسخ مى آورند و شمارى ديگر به حداقل شرايط قناعت مى كنند.
در ميان اين تفسير گران ابوالفتوح رازى راه ميانه را برگزيده است و از افراط و تفريط دورى مى كند او در جاى جاى روض الجنان شرايط نسخ را به بحث و بررسى گرفته است و از شرايط زير به عنوان شرايط نسخ ياد مى كند:
رابطه نسخ ميان دو حكم عقلى يا يك حكم عقلى و شرعى برقرار نمى شود و از ميان رفتن حكم ثابت پيشين به دليل عقلى پسين نسخ ناميده نمى شود:" اگر دليل عقلى پيدا شود بر زوال مثل حكم ثابت به نص در مستقبل آن را نسخ نخوانند. نبينى كه مكلف چون عاجز شود يا عقلش زايل شود، عبادات از او ساقط گردد به دليل عقل، و آن را ناسخ نخوانند".
چنان كه از ميان رفتن حكم پيشين به دليل عقلى پسين نسخ ناميده نمى شود از ميان رفتن حكم عقلى پيشين نيز به دليل شرعى پسين نام نسخ را به خود نمىگيرد:
"حكم بايد ثابت بود به نص شرعى، كه آ نچه به دليل عقل ثابت شود، چون شرع آن را زايل كند، آن را نسخ نخوانند و نگويند حكم عقل را منسوخ بكرد" نبينى كه "نماز" و "طواف" و "سعى" و مانند اين در عقل نيكو نيست ، چون شرع آمد و تعبد كرد ما را به اين دليل شرعى حكم عقل را منسوخ كرد".11
به باور ابوالفتوح رابطه نسخ زمانى ميان دو حكم شرعى برقرار مى شود كه دليل ناسخ، آيه اى از آيات قرآن و يا سنت قطعى باشد. مقصود نويسنده روض الجنان از سنت قطعى اخبار متواتر و اجماع است چه اين كه اخبار متواتر و اجماع حكم قرآن را دارند و مى توانند مانند آيات، ناسخ قرار گيرند.12
شرط ديگر رخداد نسخ ميان دو حكم، دستورى بودن دو حكم است به گونه اى كه اگر يك دليل دستورى باشد و ديگرى خبرى يا هر دو دليل خبرى باشند ميان آنها رابطه نسخ برقرار نمى شود و يك دليل ناسخ دليل ديگر قرار نمى گيرد:
"نسخ در امر و نهى شود يا در خبرى كه متضمن بود معنى امر و نهى را ، فاما در خبر محض و ديگر اقسام كلام نباشد"13
"نسخ در امر و نهى شود و در خبرى كه تغير بروى روا بود يا متضمن بود معنى امر و نهى را".14
از ديگر شرايط نسخ، تراخى دليل ناسخ از منسوخ است. زمانى يك آيه ناسخ و ديگرى منسوخ خوانده مى شود كه فرود آيه ناسخ پس از زمان نزول آيه منسوخ باشد:
"آن چه مقارن بود از ادله ، ناسخ نبود، و بود كه مخصص بود، نبينى كه اگر گويد:" اقتلوا المشركين الا اليهود" اين، تخصيص عموم باشد نسخ نباشد".15
نسخ حكم پيش از انجام آن جايز و پيش از وقت انجامش روا نيست:" اما نسخ الشى قبل فعله روا باشد، و لكن قبل وقت فعله روا نباشد".
به باور ابوالفتوح استناد مخالفان به قصه ذبح اسماعيل)ع) و حكم به جواز نسخ پيش از رسيدن زمان انجام فعل نادرست است چه اين كه:
الف. در مورد ذبح اسماعيل، مقدمات ذبح از ابراهيم (ع) خواسته شد نه خود ذبح تا مخالف نسخ پيش از زمان انجام فعل را نتيجه گيرد.
ب. نسخ شى پيش از زمان انجام آن بداء ناميده مى شود نه نسخ.
اگر امر به ذبح مراد باشد نسخ ذبح، نسخ پيش از زمان انجام ذبح نيست بلكه نسخ پيش از انجام فعل است.16
ناسازگارى دو حكم و امكان ناپذيرى جمع ميان آنها شرط ديگر ابوالفتوح براى نسخ است. بر اين اساس نويسنده روض الجنان شمارى از نمونه هاى رخداد نسخ را به نقد مى گيرد و امكان جمع ميان آنها را نشانه نادرستى رخداد نسخ مى خواند.براى نمونه در ارزيابى نظريه اى كه آيه ارث را ناسخ آيه وصيت معرفى مى كند ، از اين شرط بهره مى گيرد.
شمارى از قرآن پژوهان، تفسير گران و اصول نويسان سه گونه نسخ براى آيات قرآن به شرح آوردهاند. ابوالفتوح مانند اين گروه گونه هاى زير را به عنوان گونه هاى نسخ در قرآن مطرح مى كند:
نسخ عده يك ساله "و الذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا وصية لازواجهم متاعا الى الحول غير اخراج" به عده چهار ماه و ده روز "و الذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا يتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا" بقره 234/، و نسخ آيه نجوى از نمونه هاى روشن اين شكل نسخ در قرآن است.
به باور ابوالفتوح نسخ آيه "الشيخ و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البتة فانهما قضيا الشهوة جزاء بما كسبا نكالا من الله و الله عزيز حكيم" نمونه روشن اين گونه نسخ است.
آيه " ان عشر رضعات يحرمن" از آياتى است كه تلاوت و حكم آن نسخ گرديده است و پنج يا پانزده رضعه جايگزين آن شده است. 17
قرآنپژوهان در رودرويى با اين گونه ها به سه گروه تقسيم مى شوند:
گروه نخست به گزارش اين اقسام بسنده مىكنند.
گروه دوم گونه هاى سه گانه را گزارش مى كنند و با بهره گيرى از برخى روايات در پى اثبات درستى اين اقسام هستند.
گروه سوم افرادى هستند كه گزارش و نقد و بررسى دارند، برخى گونه ها را برنمى تابند و آنها را با نظريه تحريف ناپذيرى قرآن ناسازگار مى دانند و بعضى ديگر را برنمى تابند.
نويسنده روض الجنان در ميان اين قرآن پژوهان گاه گزارش گر جلوه مى دهد، گاه مخالف نسخ تلاوت و نسخ حكم و تلاوت و گاه موافق تمامى اقسام.
براى نمونه در مقدمه روض الجنان تنها گزارش گر اين گونه هاست و هيچ گونه اظهار نظرى در رد يا قبول آنها ندارد. همو در موردى ديگر مستندات نسخ در تلاوت و حكم و نسخ در تلاوت نه حكم را از اخبار احاد مى خواند و اخبار احاد را نامفيد براى قطع معرفى مى كند و خود را مخالف با اين دو قسم از نسخ نشان مى دهد و در برخى موارد در مقام مقايسه به گونه اى سخن مى گويد كه موافق با تمام گونه هاى نسخ ديده مى شود براى نمونه
1. در تفسير آيه "و اذا بدلنا آية مكان آية" مىنويسد:
"چون ما بدل كنيم آيتى به آيتى ، يعنى آيتى منسوخ كنيم به آيتى ديگر، اما قرائة او حكما، اما از روى قراءت يا از روى حكم يا هر دو وجه"18
اين سخن ابوالفتوح نشان مى دهد دليل رخداد اين سه قسم نسخ در قرآن تنها روايات نيست بلكه آيات نيز از رخداد اين سه قسم نسخ حكايت دارد بنابر اين وقتى نويسنده روض الجنان مستندات روايى دو نوع از سه گونه را از اخبار آحاد معرفى مى كند و خبر واحد را مفيد علم نمىبيند ، خود را مخالف با دو نوع نسخ نشان نمى دهد چه اين كه اگر روايات نامفيد است آيه بر رخداد سه قسم دلالت مى كند.
2. آيه " و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها..." را ناسخ مى داند و در پاسخ به اين پرسش كه كدام آيه منسوخ است مىنويسد:
"دگر آن كه بيان كرديم پيش از اين كه : اگر در تلاوت نباشد و در حكم شرع باشد شايد كه منسوخ شود يا به تلاوت يا به حكم".19
رازى در جاى جاى روض الجنان، آيات ناسخ و منسوخ را به بحث و ارزيابى نشسته است. نوشته هاى او در باره آيات ناسخ و منسوخ به به چند گروه تقسيم مى شود:
1. در مواردى تنها گزارش گر يك نظريه است. براى نمونه ذيل آيه شريفه " و ان عاقبتم فعاقبوا.." نحل/126 نظريه عبدالله عباس و ضحاك را در مورد نسخ جمله " و لين صبرتم لهو خير للصابرين"گزارش مى دهد.20
2. در مواردى گزارش گر نظريه مخالفان و موافقان نسخ است. براى نمونه:
الف. ذيل آيه " و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام" دو نظريه مى آورد: يك نظريه حكايت از نسخ اين آيه شريفه به آيه" و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة و اقتلوا المشركين" دارد و نظريه ديگر ادعاى نسخ را نمى پذيرد.
ب. دو نظريه در مورد نسخ و عدم نسخ آيه" و على الذين يطيقونه" به آيه " فمن شهد منكم الشهر فليصمه" مىآورد.
نويسنده در اين دو مورد و موارد ديگر هيچ گونه اظهار نظرى در باره اين نظريات نمىآورد.21
3. در مواردى ديگر، نظريات موافق يا مخالف را گزارش مى كند و ديدگاه خود را عرضه مى كند و در باره نظريه مخالف اظهار نظر نمى كند و از انتخاب خود نيز دفاع نمى كند. براى نمونه:
الف. نظريه نسخ " يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته " به آيه " فاتقوا الله ما استطعتم" را غير معتمد مى خواند: "و اين قول معتمد نيست".22
ب. ديدگاه ابن عباس در مورد نسخ آيه " و قد نزل عليكم فى الكتاب أن اذا سمعتم آيات الله يكفر بها..."نساء/140 به آيه" و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى"23 انعام/69.
4. درمواردى نظريات ناسازگار را گزارش مى كند و از ميان آنها يكى را برمى گزيند و نظريه مخالف را با معيارها و موازين زير به نقد و بررسى مى گيرد:
رخداد نسخ زمانى است كه دو حكم با يگديگر ناسازگار باشند و امكان جمع آن دو وجود نداشته باشد. بر اين اساس ابوالفتوح از سازگارى دو حكم در نقد نظريات نسخ سود مى برد. براى نمونه
الف. در نقد نظريهاى كه آيه ارث را ناسخ آيه وصيت مى خواند از سازگارى دو حكم در بررسى آن نظريه بهره مى برد:
"ما بيان كرديم كه آيت ارث محكم است و منسوخ نيست و جمع از ميان اين آيت و آيت مواريث ممكن است و عمل كردن به هر دو . و اگر منسوخ بودى جمع از ميان ايشان درست نبودى".24
ب. آيه " و قاتلوا المشركين كافّة كما يقاتلونكم..." ناسخ آيه" و قاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم" نيست چه اين كه عمل به هر دو حكم امكانپذير است:
"آيهاى كه مى گويد: كارزار كنى با آنان كه با شما كارزار كنند ، منع نكند از وجوب قتال آنان كه با ما قتال نكنند، براى اين كه دليل الخطاب باشد و آن معتمد نيست".25
ج. آيه ارث ناسخ آيه "و يسئلونك ما ذا ينفقون" بقره/215 نيست زيرا:
"وجوب نفقه بر آنان كه ذكر كرد از مادر و پدر و ديگران ، منع نكنند از آن كه چون مرده باشند تركه ايشان را مستحقانى باشند از روى شرع به حسب مصلحتى كه خداى ديده باشد ، پس اين منع نيست از آن ، و آن منع نيست از اين و جمع ميانشان ممكن است".26
معيار ديگر نويسنده روض الجنان در نقد نظريات مخالف، اخبارى بودن يكى از دو دليل است. براى نمونه:
الف. در نقد نظريه اى كه جمله " و قالوا سمعنا و اطعنا" بقره/285 را ناسخ " كتب عليكم القتال و هو كره لكم" معرفى مى كند ، مى نويسد:
"و اين درست نيست براى آن كه نسخ در اخبار نشود در اوامر و نواهى شود."27
ب. نظريه اى كه نسخ آيه " و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله " را به آيه "لايكلف الله نفساً الاّ وسعها" مدعى است نادرست است چه اين كه در اخبار نسخ رخ نمىدهد:
"نسخ در اخبار نشود مگر خبرى كه متضمن امر و نهى باشد ، اما چون خبر محض باشد، نسخ را در او مجال نبود."28
ج. نظريه حسن بصرى در مورد نسخ آيه " و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم ..." انفال/33 به آيه " و ما لهم ألاّ يعذّبهم الله و هم يصدون" انفال/34 در خور پذيرش نيست زيرا:
"نسخ در اوامر واحكام شود دون اخبار" و اين آيات خبر است نه امر يا حكم."29
در نگاه ابوالفتوح هر گاه نظريه رخداد نسخ با اجماع ناسازگار باشد ، آن نظريه در خور پذيرش نيست براى نمونه:
الف. نسخ آيه " الا من تاب و آمن و عمل صالحا" فرقان/70 به آيه " و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فيها" نساء/93 به جهت ناسازگارى با اجماع پذيرفتنى نيست:
"چه اين قول خلاف اجماع است."30
ب. نظريه نسخ آيه "يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم الذين كفروا زحفا" انفال/15 به "الان خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا" ناسازگار با اجماع است و قابل پذيرش نيست.
معيار ديگر رازى در نقد نظريات مخالفان لزوم تراخى دليل ناسخ از دليل منسوخ است. براى نمونه::
الف. آيه "فاقتلوا المشركين .." توبه/5 ناسخ آيه "و ان جنحوا للسلم فاجنح لها" انفال/61 قرار نمىگيرد چه اين كه آيه "فاقتلوا ..." از نظر زمانى پيش از آيه " و ان جنحوا .." فرود آمده است.31
ب. آيه " و اقترب الوعد الحق..." انبياء/95 ناسخ آيه " و ان ادرى اقريب ام بعيد ما توعدون " انبياء/109 نيست زيرا زمان نزول آيه ناسخ و تاخر آن از آيه دوم روشن نيست:
"تاريخ منسوخ بايد تا مقدم بود بر تاريخ ناسخ و اين جا تاريخ معلوم نيست."32
1 - رازى، ابوالفتوح روزض الجنان و روحالجنان، 7/1.
2 - همان.
3 - همان، 10/2.
4 - همان، 5/1.
5 - همان، 7/1.
6 - همان، 101/1.
7 - همان، 220/16.
8 - همان، 308/18.
9 - همان، 98/2 و 12/418 8/311 4 و 214/116 9.
10 - همان، 7/1.
11 - همان، 6/1.
12 - همان، 83/6.
13 - همان، 100/2.
14 - همان، 6/12.
15 - همان، 6/1.
16 - همان، 221-220/16
17 - همان، 7 - 6/1 و 151/5.
ه18 - همان، 97/12.
19 - همان، 207/2.
20 - همان، 121/12 و 309/16.
21 - همان، 17 و 18-3.
22 - همان، 458/4.
23 - همان، 156-155/6 و 84/14 و 180.
24 - همان، 344/2.
25 - همان، 69/3.
26 - همان، 19/23.
27 - همان، 192/3.
28 - همان، 146/4.
29 - همان، 107/9.
30 - همان، 286/14.
31 - همان، 84/9.
32 - همان، 144/9.